شاخصهای فلاکتبار یکی پس از دیگری با خوزستان قد میکشند:
فقیرترین و بیکارترین: نرخ بیکاری و فقر در سرزمین طلای سیاه بیداد میکند.
آلودهترین هوا و آب: نفس کشیدن در خوزستان بهسان بلعیدن سمیترین ترکیبات است؛ محیطزیست در حال احتضار است.
گرانترین خدمات، بالاترین هزینهها: شهروندان خوزستانی با هزینههای سرسامآور زندگی، خدمات شهری گران و بیثباتی بازار آزاد دستبهگریبانند؛ چرا که نام استان با ثروت ملی گره خورده است.
مدیریت شهری بینظم، شهری بیهویت: شهرها از کمترین زیبایی و نظم شهری بیبهرهاند؛ سیمای محلات، گواه بیتفاوتی و سوءمدیریت است.
سقوط حکمرانی، زوال صداقت: نوسانات بیسابقه در حکمرانی، نبود نظارت و فقدان صداقت، اعتماد عمومی را به پایینترین سطح خود رسانده است.
بحران اعتماد عمومی: شکاف عمیق بیاعتمادی میان مردم با مسئولان، مسئولان با یکدیگر و حتی میان خود مردم، جامعه را از هم گسسته است.
تکریم هیچ، رضایتمندی در حضیض: رفتار اداری و اجتماعی با مردم، بهویژه اقشار فرودست، از هرگونه احترام و تکریم تهی است و رضایتمندی عمومی بهشدت کاهش یافته است.
چگونه به این ورطه هولناک سقوط کردهایم؟
چه عواملی و چه کسانی این فاجعه را بر سر شهر و همشهریان خونگرم ما آوار کردهاند؟
آیا میدانید خوزستان و اهواز آبستن حوادثی شگرف و ویرانگر هستند؟
آیا مسئولان از نتایج تحقیقات ژئوفیزیکی اهواز مطلعاند؟ آیا میدانند که بخشهایی از اهواز توان تحمل بیش از ۳.۵ ریشتر لرزش را ندارد و درست در همین نقاط، ساختمانهای بلند و برجهای خارج از استانداردهای ایمنی و جغرافیایی سر به فلک کشیدهاند؟ آیا سلامت و جان شهروندان اهوازی برایشان بیارزش است؟
این هشدار را جدی بگیریم: خوزستان در حال فریاد و فغان است! فغانی که پژواک عقبماندگی است؛ عقبماندگیای که با جنگ شروع شد و با ویرانی و ازهمپاشیدگی فروکش میکند. بهایی سنگین و جبرانناپذیر که بهایش غرق شدن سرزمین لالههای سرخ و مردمان نجیبی است که با دهان بسته فریاد زدند: ایرانی هستیم.
خوزستان، قلب ایران است؛ اگر از تپش بایستد، ایران از نفس خواهد افتاد.
محمدتقی اورکی مدیر پایگاه خبری دیار صنعت















