استان خوزستان، نگین انرژی و ثروت طبیعی ایران، همواره نقش شاهرگ اقتصادی کشور را ایفا کرده است. با این حال، این استان با یک پارادوکس بزرگ روبرو است: وجود منابع سرشار در کنار محرومیتهای گستردهٔ ساختاری. این تناقض آشکار، ریشه در ترکیب پیچیدهای از عوامل تاریخی، سیاسی، مدیریتی و محیطزیستی دارد که طی دههها تداوم یافته است.
۱. چالشهای کلان ملی و سیاستهای ناعادلانه خوزستان با سهمی انکارناپذیر(بیش از ۸۰٪ درآمدهای نفتی و حدود ۳۰٪ تولید ناخالص داخلی) در اقتصاد ملی، همواره از توزیع عادلانهٔ این ثروت محروم بوده است. اقتصاد تکمحصولی و متکی به نفت، سبب غفلت از توسعهٔ سایر بخشهای اقتصادی نظیر کشاورزی مدرن، صنایع تبدیلی و گردشگری شده است. این امر نه تنها شکاف عمیق طبقاتی را دامن زده، بلکه استان را در برابر نوسانات قیمت نفت به شدت آسیبپذیر کرده است. بودجهریزی متمرکز ملی، سهم خوزستان از درآمدهای خود را به طور مستقل به آن بازنمیگرداند و این روند، محرومیتها را تشدید کرده است.
۲. چالشهای مدیریتی و حکمرانی
الف) عقبگرد مدیریتی:متأسفانه در دههٔ اخیر، روند انتصاب استانداران نه تنها به بهبود وضعیت منجر نشده، بلکه با انتخاب مدیران ضعیف و فاقد صلاحیت لازم، شاهد پسرفت در بسیاری از عرصهها بودهایم. این مدیران به جای تمرکز بر حل معضلات پیچیده و زیرساختی استان – که دامنهای از مسائل توسعهای کلان تا فقدان ابتداییترین امکانات رفاهی را دربرمیگیرد – عمدتاً زمان و انرژی خود را مصروف درگیری در انتصابات قومی، قبیلهای و سیاسی کردهاند. نتیجه این شده که استان از اهداف اصلی خود مانند جذب سرمایهگذار، ایجاد اشتغال پایدار، حل بحرانهای زیستمحیطی و محرومیتزدایی بازمانده است. وعدههای «شایستهسالاری» از سوی مقامات عالی رتبه کشور در عمل جایگاهی در سیستم مدیریتی خوزستان نیافته و «سازش و رابطه» بر «تخصص و تعهد» چیره شده است.
ب) کیفیت مدیران منتخب: حتی در موارد نادری که مدیرانی با اصالت بومی منصوب میشوند، این انتصابها اغلب بر پایهٔ شایستگی و دغدغهمندی واقعی برای توسعهٔ خوزستان نیست، بلکه معیار گزینش، «سازگاری» و «تبعیت» از دستورات مرکز است، نه داشتن جسارت برای ایستادگی در برابر سیاستهای ناعادلانه یا دفاع از منافع استان. این مدیران عموماً فاقد برنامهریزی راهبردی و دانش لازم برای هدایت توسعه هستند.
۳. چالشهای سیاسی و نهادی
الف) فقدان وحدت در بین نمایندگان مجلس:برخلاف استانهایی مانند اصفهان، کرمان یا آذربایجان شرقی که نمایندگان آنها با اتحادی استراتژیک و تمرکز بر منافع کلان استانی، همچون یک فراکسیون مقتدر عمل میکنند، متأسفانه نمایندگان خوزستان عمدتاً در گرداب اختلافات شخصی، قومی و جناحی غرق شدهاند. این پراکندگی، کارایی لازم برای تصویب قوانین و لوایح ضروری را از آنان سلب کرده است.
ب) نظام مالیاتی ناعادلانه: نمونهٔ آشکار بیعدالتی ساختاری در حق خوزستان، مسئله پرداخت مالیات شرکتهای بزرگ مستقر در این استان به حساب استانهای دیگر است. بسیاری از شرکتهای بزرگ ملی فعال در خوزستان (از جمله شرکتهای تابعهٔ نفت و پتروشیمی)، حسابها و دفاتر مالیاتی خود را عمدتاً در تهران نگهداری میکنند. این امر موجب میشود مالیات کلانی که باید به خزانهٔ خوزستان واریز و صرف آبادانی، حل بحرانهای محیطزیستی و توسعهٔ منطقه شود، به جیب استانهای دیگر – بهویژه پایتخت – سرازیر گردد. برآوردها حاکی از آن است که سالانه میلیاردها دلار مالیات مرتبط با فعالیتهای اقتصادی در خوزستان، به سایر استانها تعلق میگیرد.
ج) محرومیت از حضور در پستهای کلان مدیریتی کشور: یکی از نشانههای آشکار بیتوجهی به ظرفیتهای بومی خوزستان، عدم حضور مدیران شایستهٔ این استان در بالاترین سطوح تصمیمگیری ملی، علیرغم نقش محوری آن در تأمین امنیت انرژی و اقتصادی کشور است. این پرسش تاریخی همواره مطرح است که چرا خوزستان، به عنوان قطب بیبدیل نفت، گاز، پتروشیمی و نیرو در ایران، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون حتی یک وزیر نفت از میان نخبگان بومی خود نداشته است؟ این محرومیت به وزارت نفت محدود نمیشود. با وجودی که خوزستان بزرگترین تولیدکنندهٔ برق کشور است و حدود یک سوم آبهای سطحی ایران را داراست، سهمی از وزارت نیرو نداشته است. با وجود نقش حیاتی در امنیت غذایی، سهمی از وزارت کشاورزی نداشته و با وجود پیشتازی در دفاع مقدس، حتی در وزارت دفاع و پستهای راهبردی امنیتی ملی نیز سهمی متناسب با ظرفیت و ایثارش به آن داده نشده است. این رویکرد، نوعی بیعدالتی مضاعف است و سبب میشود سیاستگذاریهای کلان کشور بدون بهرهگیری از تجربه و دانش مدیرانی شکل بگیرد که درد و مسائل این استان استراتژیک را از نزدیک لمس کردهاند.
۴. چالشهای محیط زیستی و زیرساختی الف) بحران آب و خشکسالی:سیاستهای نادرست انتقال آب از حوضهٔ آبریز کارون به سایر استانها، همراه با سوءمدیریت منابع آب و کشاورزی سنتی، به خشکیدن رودخانهها، تالابها و بروز بحران بیسابقهٔ آب در استان انجامیده است. این موضوع علاوه بر تخریب محیط زیست، به کشاورزی به عنوان یکی از اصلیترین منابع اشتغال استان آسیب جبرانناپذیری زده است.
ب) آلودگی شدید زیست محیطی: فعالیتهای صنعتی و نفتی بدون رعایت استانداردهای زیست محیطی، آلودگی هوایی، آبی و خاکی بیسابقهای را به وجود آورده است. شهرهایی مانند اهواز، آبادان و ماهشهر در زمره آلودهترین شهرهای جهان قرار دارند که تأثیر مستقیمی بر سلامت ساکنان دارد.
ج) کمبود شدید زیرساختهای اساسی: علیرغم تولید ثروت کلان، بسیاری از مناطق استان بهویژه نواحی روستایی و حاشیهنشین، از حداقل زیرساختهای بهداشتی، آموزشی، حملونقل و ارتباطاتی محروم هستند که به تشدید فقر و محرومیت دامن زده است.
۵. چالشهای اجتماعی و فرهنگی
الف) بیکاری و فقر:نرخ بیکاری در استان بهویژه در میان جوانان و تحصیلکردگان بسیار بالاست. اقتصاد وابسته به نفت نتوانسته است فرصتهای شغلی پایدار ایجاد کند و این موضوع به معضلات اجتماعی گستردهای از جمله اعتیاد و ناامنی انجامیده است.
ب) مهاجرت نخبگان: خوزستان به رغم برخورداری از ثروتهای عظیم مادی، از سرمایههای انسانی و نخبگان علمی نیز بهره میبرد. این استان، مهد دانشمندان، مهندسان و متخصصان زبدهای است که در حوزههای نفت، گاز، آب، برق و کشاورزی دارای صلاحیتهای بینالمللی هستند. با این حال، سیستم مدیریت کلان کشور نه تنها از این ظرفیت بهرهای نبرده، بلکه با سیستمهای غلط انتصاب و تأثیرگذاری گروههای خاص، شرایطی را ایجاد کرده که بسیاری از این نخبگان یا به حاشیه رانده شدهاند یا مجبور به مهاجرت شدهاند.
ج) تنوع قومی و مذهبی: اگرچه این تنوع میتواند فرصتی بینظیر باشد، اما در غیاب مدیریتی هوشمند و عادلانه، به عاملی برای ایجاد تنش و اختلاف تبدیل شده و وحدت لازم برای پیشرفت را تضعیف کرده است.
۶. چالش میراث جنگ و غفلت پس از آن خوزستان در طول هشت سال جنگ تحمیلی،سهمگینترین و ویرانگرترین ضربات را متحمل شد. در حالی که بسیاری از استانها در آرامش به سر میبردند و بودجههای عمرانی دریافت میکردند، خوزستان در آتش و خون میسوخت. انتظار میرفت پس از جنگ، با عزمی ملی و برنامهریزی جبرانی، خوزستان در اولویت بازسازی و توسعه قرار گیرد، اما متأسفانه این انتظار به یأس مبدل شد.
راهکارهای برونرفت:
۱. بازنگری در سیاستهای کلان ملی: تدوین و تصویب «قانون خاص توسعهٔ خوزستان» در مجلس شورای اسلامی که بر اساس آن، سهم عادلانهای از درآمدهای استانی به خود آن اختصاص یابد و بودجهریزی بر مبنای نیازهای واقعی و محرومیتزدایی صورت پذیرد.
۲.اصلاح نظام مالیاتی: تصویب قانونی الزامآور مبنی بر انتقال دفاتر مالیاتی و حسابهای بانکی شرکتها به استان محل فعالیت اصلی، به گونهای که مالیات آنها به حساب همان استان واریز شود.
۳.تقویت مدیریت بومی و شایستهسالاری: انتصاب مدیران توانمند، دغدغهمند و آشنا به مسائل پیچیدهٔ خوزستان بر پایهٔ شایستگی و نه ملاحظات سیاسی و قومی. ایجاد ثبات مدیریتی و اعطای اختیارات لازم به استاندار برای اجرای برنامههای کلان.
۴.وحدت نیروهای سیاسی و اجتماعی: تشکیل یک «فراکسیون متحد و قدرتمند استانی» متشکل از نمایندگان مجلس، مدیران ارشد، نخبگان و ریشسفیدان طوایف برای دفاع از منافع مشترک استان در تهران. ایجاد یک دبیرخانهٔ تخصصی با حضور کارشناسان زبده برای تهیه و پیگیری طرحهای توسعه.
۵.تغییر الگوی اقتصادی: سرمایهگذاری هدفمند برای توسعهٔ صنایع پاییندستی نفت و گاز، صنایع تبدیلی کشاورزی، گردشگری تاریخی و طبیعی و حرکت به سوی اقتصادی مقاومتی و متنوع به منظور کاهش وابستگی به نفت.
۶.حل بحران محیط زیست: توقف طرحهای انتقال آب از حوضهٔ کارون، اجرای پروژههای عظیم احیای تالابها و رودخانهها و الزام صنایع به رعایت دقیق استانداردهای زیست محیطی.
۷.سرمایهگذاری در سرمایهٔ انسانی: ایجاد فرصتهای شغلی برای نخبگان بومی، سرمایهگذاری در پژوهش و فناوری مرتبط با صنایع استان و بهبود جدی زیرساختهای آموزشی و بهداشتی.
خوزستان در یک تراژدی دوگانه گرفتار آمده است:هم قربانی مستقیم جنگ بود و هم قربانی بیعدالتیهای دوران صلح. این استان ثروتمند، سزاوار آن است که به عنوان نماد مقاومت و پایمردی ایران، بیشترین توجه و سرمایهگذاری را برای جبران محرومیتهای گذشته دریافت کند. تا زمانی که نگاه حاکم بر مرکز به خوزستان، نگاهی استعماری و صرفاً متکی بر برداشت از منابع آن باشد، بدون آن که سرمایهای برای توسعهٔ پایدار و جبران گذشته به آن تزریق شود، نمیتوان امیدی به بهبود وضعیت و حل ریشهای مشکلات داشت.
امید است با درک عمق فاجعه و عزمی جدی برای جبران این بیعدالتیهای تاریخی، شاهد روزی باشیم که خوزستان به جایگاه واقعی خود به عنوان موتور محرک اقتصاد ایران و استانی آباد و توسعهیافته دست یابد.
دکتر سید آرمان شیرمردی
















